خاطرات شیرین کودکی

روزهای پایانی اخر سال ۱۴۰۱

سلام عزیزان من ،پسرای خوشگل مامان😍 آین زوزها مشغول تمیز کردن خانه هستم خیلی خسته میشم ولی سعی میکنم وقتایی رو هم باهم بگدرونیم،محمدم تقریبا حرف زدنت نسبت به قبل خیلی بهتر شده ولی بعضی بازم متوجه نمیشن که باید براشون ترجمه کنم😪 ولی ما کاملا میدونیم چی میگیم ،دایره لغاتت زیاده ،خیلببییی ولی حیف یکم واضح نمیگی بعضی حرفارو  تازگیامیز تی وی خریدیم ،قبلی رو یه نامان بزرک دادیم ،میگی مامان هر وقت بریم خونه مامان بزرگ خاطرات میز برامون زنده میشه😅  یکم تو درس مثل داداشت کم حوصله هستی میگم بیا کتاب مهد قرانت رو رنگ کنیم هی میگی بعداد،ولی وقتی میریم مهد تو راه میگی مامان بیا تم ین کنیم ،چون دوست داری اونحا قشنگ بلد باشی ،البته تو کلا...
12 اسفند 1401
1